۱۳۸۷ تیر ۲۷, پنجشنبه

بابل Babel


نویسنده : گیلرمو آریاگا Guillermo Arriaga

کارگردان : آلخاندرو گونزالس اینیاریتو Alejandro González Iñárritu

بازیگران :

برد پیت Brad Pitt . . . در نقش . . . ریچارد جونز

کیت بلانشت Cate Blanchett . . . در نقش . . . سوزان جونز

محمد Mohamed Akhzam . . . در نقش . . . انور

بوبکر Boubker Ait El Caid . . . در نقش . . . یوسف

پیتر وایت Peter Wight . . . در نقش . . . تام

هریت والتر Harriet Walter . . . در نقش . . . لیلی

رینکو کیکوچی Rinko Kikuchi . . . در نقش . . . چیکو واتایا

محصول 2006

کشور : فرانسه ، امریکا ، مکزیک

زبان : انگلیسی ، عربی ، فرانسوی ، اسپانیایی ، ژاپنی ، زبان کر و لال های ژاپنی ، بربری

رده : درام مهیج

مدت : 143 دقیقه

نمایی از داستان : به نقل از زیر نویس : بابل از چهار قسمت و یا قصه به ظاهر مجزا تشکیل شده اما در حقیقت این داستانها و شخصیت ها ی آن به آرامی به یکدیگر مربوط میشوند و یک داستان با بافتی محکم ویک پارچه را تشکیل میدهند. فیلم با شروع از وسط ماجرا در مراکش آغاز میشود و مسیر داستان از مراکشی های به توریست های آمریکایی در مراکش کشیده می شود و سپس به آمریکا و مکزیک می رود در حالی که به صورت موازی به ژاپن نیز منتقل می شود و در نهایت دوباره به وقایعی در مراکش ختم می شود. در حین شکل گیری داستان ، مسیر های جداگانه به یکدیگر مرتبط شده وفیلم درد ورنج شخصیت ها و تکاپوی آن ها برای نجات از این مصیبت ها را به نمایش میگذارد . . . متن کامل
از چرکنویس
. . . فیلم بابل پر از صحنه‌های زیباست. من ته آن را دوست دارم که در روی یک برج چند طبقه ژاپنی تمام می‌شود. این بار آدم‌ها حرف هم را می‌فهمند و یک صحنه دیگر که هلی‌کوپتر آمریکایی بلند می‌شود درحالی که دود و دم آن به چشم مراکشی‌ها رفته و ماجرا تمام است. از کارگردان 21 گرم بعید هم نبود. . . متن کامل
از نوشته : ای. او. اسکات ترجمه : جناب فرشید عطایی : . . . بابل درباره مردمان کشور های جهان سوم است که سعی می کنند علیرغم موانع و محدودیت های زبانی در وضعیت های مختلف، با هم ارتباط برقرار کنند. من کارگردان اگر پنج سال اخیر عمرم را در خارج از کشورم (در شهر لس آنجلس) نمی گذراندم هرگز ایده این فیلم به ذهنم نمی رسید. برقراری ارتباط با همنوع چه سخت است. افکار و تعصبات خیلی بیشتر از مرز ها ما انسان ها را از هم جدا می کنند. . . متن کامل
از زندگی : درباره ی فیلم
بابل که پر از نکته بود و تدوین فوق العاده ای داشت چیز زیادی نمی توانم بگویم جز این که توصیه کنم بدستش بیاورید و ببینیدش. در فیلم های خوب صحنه هایی هست که به یاد ماندنی می شوند. در این فیلم صحنه های فراموش نشدنی کم نبود. آنجا که زن صدمه دیده از ناتوانی اش در کنترل ادرار می گوید و شوهرش برایش وسیله ای برای تسهیل این امر در شرایط اضطراری فراهم می کند و در پی آن در همان حال همسرش را که بیمار در آغوشش تکیه دارد عاشقانه می بوسد؛ لحظات بی قراری واستیصال خدمتکار مکزیکی هنگامی که کودکان تحت سرپرستی اش را در شرایط خشکی و گرمای طاقت فرسای کویری در کنار خود بی پناه می یابد کودکانی که نه صرفاً از سر وظیفه شناسی و مسئولیت پذیری بلکه بیشتر از سر عشق و عاطفه نگران شان است، صحنه ی پس دادن بزرگوارانه ی پاداش مالی فرد امریکایی توسط مرد مراکشی که کمک های بی دریغ اش را با نیتی غیر مادی در حق او روا داشته بود، و ... این ها و لحظاتی دیگر از این فیلم به یادمان می آورد که این زندگی پر از دروغ، تاریکی و تلخکامی را چه تک لحظه هایی؛ ارزشمند و تحمل پذیرتر می سازد! نظرات
از
وسوسه های ذهنی که می نویسد : . . . داستان به سادگی آغاز می شود: هزاران سال پیش، همان هنگام که انسان برای برقراری ارتباط از یک زبان واحد استفاده می کرد، نوع بشر تصمیم گرفت با ساخت برجی بلند (برج بابل)، به بهشت دست پیدا کند. انسان مغرور شده به قدرت خود، در ساخت برجی اینچنین، مورد غضب خداوند قرار می گیرد: تغییر زبان. خداوند به انسانها زبان های مختلف می دهد، برج بابل به دلیل عدم توان ارتباط آدمها نیمه کاره می ماند.
در آن زمان، زبان وسیله ای شد تا احساسی برای انسانها معنا شود: جدا افتادگی. جداافتادگی و نه تنهایی. شاید این عذابی شدیدتر باشد. آدم تنها، تنهاست و کسی را برای برقراری ارتباط ندارد اما آدم جدا افتاده با وجود آدمهای مختلف در اطراف خود، نمی تواند با آنها ارتباط برقرار نماید.
در فیلم بابل، به ظاهر همین زبان است که آدمها را از هم جدا کرده، اما هر چقدر داستان فیلم پیش می‌رود، مشخص می‌شود که این آدمهای با گویش‌های مختلف نیستند که مشکل ارتباطی دارند و اصلن زبان در دنیای امروز کارکردی متفاوت دارد (چراکه نوع بشر به این سطح از بلوغ رسیده تا احساس و منظور خود را با ابزاری فراتر از زبان ابراز نماید) بلکه جدا افتادگی مشکل آدمهای هم زبان است
. . . متن کامل
از
برخورد تمدنها/ جناب محمد باقر نبوی : . . . در بخشهایی از فیلم مرد آمریکایی برای نجات جان همسرش دچار مشکلات فراوانی است و سعی میکند زنش را از مهلکه نجات دهد، کسی به داد او نمی رسد. همزمان پلیس بین الملل با تلاش فراوان پیگیر یافتن ریشه ها ی اتفاق است. در حالی که قربانی اصلی این ماجرا در مخمصه گرفتار است پلیس که نماینده جامعه جهانی است با بهانه ساختن این اتفاق مسئله را به مسئله تمام دنیا تامیم می دهد و با بی منطقی در صدد دستگیری و مجازات عاملان آن است.کاگردان اشاره می کند که جهان امروز از قربانی ها ی حملات تروریستی صرفا" استفاده ابزاری می کند. در ضمن کشورهای جهان سوم را به عقب نشینی از دستیابی به ابزار و تکنولوژی که فرهنگ آن وجود ندارد ، تشویق می کند. فیلم ساز در این فیلم تمام تلاش خود را صرف عقب مانده نشان دادن جامعه مسلمان می نماید تا به آنها ثابت کند که راهی را که در پیش گرفته اند دارای عواقب بسیار خطرناکی برای آنان و دنیا است. متن کامل
از پنجره جناب
علی آزادگان : . . . مولوی داستان معروفی دارد که همه شنیده ایم، نمی دانم آیا ذکر آن در اینجا مناسبت دارد یا نه اما به هر حال شباهت های جالبی میان این داستان و موضوع فیلم می بینم. منظورم همان داستان چهار مرد غیر همزبان است که شخصی به آنها یک درهم داد(چار کس را داد مردی یک درم...)، و سپس در میان آن ها در مورد نحوۀ استفاده از این درهم اختلاف افتاد. بالاخره شخصی که هر چهار زبان را می دانست، با خریدن انگور مشکل را حل کرد چون در واقع هر چهار نفر یک چیز را می خواستند ولی زبان یکدیگر را نمی فهمیدند. من فکر می کنم داستان مولوی از این جهت که مشکل ناشی از اختلاف زبان ها را نشان می دهد بی ارتباط با موضوع "بابل"نیست. چند پاره شدن و کثرت همیشه مایۀ آشفتگی و ترس است و در مقابل آن وحدت و یگانگی موجب آرامش و عشق. اینجا به یاد آیه ای از قرآن می افتیم که: آیا خدا های گوناگون بهتر است و یا خدای یگانه(الله) و قهار؟ . . . متن کامل

This Film on IMDM


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر